ماجرای آشنایی سارا و پویا (1)
سلام به دوستای گلم
منو پویا قراره خاطراتمونو از اول آشناییمون توی وب بذاریم
امروز میخوام کمی از ماجرای آشناییمونو براتون تعریف کنم...
منو پویا توی یه جامعه مجازی عضو بودیم .
پویا از دخترا متنفر بود من از پسرا .
همیشه از جنس مخالف دوری میکردیم ولی نمیدونیم چی شد که خیلی زود مجذوب هم شدیم ...
روزای اول انکارش میکردیم نمیخواستیم قبول کنیم عاشق شدیم ولی هرچی از هم فرار میکردیم یه نیروی عجیبی مارو به هم جذب میکرد ...
اوایل فقط واسه هم لایک و کامنت میذاشتیم و از علاقه ی دوطرفه خبر نداشتیم ینی فکر میکردیم علاقمون یک طرفس ...
تا اینکه پویا برای اولین بار به من نزدیک شد ....
یه پیام خصوصی به من داد گفت : ببخشید سارا خانوم سریال شبهای برره تو خراسان رضوی ساخته شده؟!!
من از خنده مرده بودم خیلی خوشحال شدم ولی سوالش خیلی ضایع بود ، بعدها بهم میگفت میزدم تو سر خودم میگفتم آخه سوال قحطی بود اینو پرسیدی؟!
خلاصه من از خوشحالی نمیدونستم چی بگم ولی متوجه شدم از رو غرض این سوالو پرسیده واسه همینم بحثو ادامه میدادم ، یه جوری جواب میدادم که صحبتمون ادامه پیدا کنه...
نوشته:سارا
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: سلام گلم،مرررررسی عزیزم،ایشالا توام به عشقت برسی
پاسخ: سلام مهدیه جون،خوبی؟ من 20 سالمه پویا 23 سالشه